چکیده :
ترجمه ماشینی:
«جوهر» (substantia، zelfstandigheid) یک اصطلاح کلیدی در فلسفه اسپینوزا است.
مانند تمام واژگان فلسفی اسپینوزا، اسپینوزا این اصطلاح را اختراع نکرد، که سابقه طولانی دارد و حداقل می توان آن را به ارسطو ردیابی کرد.
با این حال، اسپینوزا مفهوم سنتی جوهر را رادیکال کرد و با نشان دادن - یا حداقل تلاش برای نشان دادن - که تنها یک جوهر منحصر به فرد وجود دارد - خدا (یا طبیعت) - و همه چیزهای دیگر از آن استفاده بسیار قدرتمندی کرد.
صرفا حالت ها یا حالات خداوند هستند.
برخی از خوانندگان اسپینوزا این ادعاها را بهعنوان متعهد ساختن او به این دیدگاه دانستند که فقط خدا واقعاً وجود دارد، و در حالی که این تفسیر بیاساس نیست، بعداً خواهیم دید که این خوانش فریبنده و جسورانه از اسپینوزا بهعنوان یک «آکوهشناس» به قیمت دیگری تمام میشود.
ادعای متهورانه اسپینوزا میگوید، یعنی خدا/طبیعت مطلقاً و بالفعل بینهایت است.
اما قبل از رسیدن به این آخرین نتیجه، راه درازی در پیش داریم.
بنابراین، اجازه دهید ابتدا یک نمای کلی از طرح خود ارائه دهم.
در بخش اول این مقاله، تعاریف اسپینوزا از «جوهر» و «خدا» را در آغاز کار بزرگ او، اخلاق، بررسی خواهیم کرد.
پس از تبیین مقدماتی این دو اصطلاح و روابط آنها با دیگر اصطلاحات کلیدی تعریف شده در ابتدای کتاب اخلاق، به طور خلاصه به پیشینه ارسطویی و دکارتی بحث اسپینوزا درباره جوهر می پردازیم.
در بخش دوم، ویژگیهای روابط دوتایی اساسی مربوط به جوهر اسپینوزا را بررسی خواهیم کرد: ذات، تصور و علیت.
بخش سوم به توضیح ادعای اسپینوزا مبنی بر اینکه خدا، جوهر منحصر به فرد، مطلقاً نامتناهی است، اختصاص خواهد یافت.
این ویژگی اساسی جوهر اسپینوزا در مطالعات اخیر انگلیسی-آمریکایی تا حد زیادی نادیده گرفته شده است، غفلتی که باعث گرایش ناگوار به اهلی کردن متافیزیک اسپینوزا به دیدگاههای امروزیتر شده است.
بخش چهارم به بررسی ماهیت مونیسم اسپینوزا می پردازد.
نظرات جالب و در عین حال بحث برانگیز محقق برجسته اسپینوزا، مارسیال گورولت، درباره کثرت مواد در آغاز اخلاق را مورد بحث و نقد قرار خواهد داد.
به ادعای اسپینوزا در نامه 50 توجه کنید که به طور دقیق، توصیف خدا به عنوان «یک» نامناسب است.
و در نهایت، نوع مونیسم اسپینوزا را در برابر تمایز بین مونیسم وجودی و اولویت دار که اخیراً در ادبیات فلسفی معاصر معرفی شده است، ارزیابی کنید.
در بخش پنجم و آخر ماهیت، واقعیت و نحوه وجود مدها توضیح داده خواهد شد.
بنابراین ما یک برنامه بلندپروازانه داریم.
بریم به کسب و کار برسیم.
‘substance’ (substantia, zelfstandigheid) is a key term of spinoza’s philosophy.
like almost all of spinoza’s philosophical vocabulary, spinoza did not invent this term, which has a long history that can be traced back at least to aristotle.
yet, spinoza radicalized the traditional notion of substance and made a very powerful use of it by demonstrating – or at least attempting to demonstrate -- that there is only one, unique substance -- god (or nature) -- and that all other things are merely modes or states of god.
some of spinoza’s readers understood these claims as committing him to the view that only god truly exists, and while this interpretation is not groundless, we will later see that this enticing and bold reading of spinoza as an ‘acosmist’ comes at the expense of another audacious claim spinoza advances, i.e., that god/nature is absolutely and actually infinite.
but before we reach this last conclusion, we have a long way to go.
so, let me first provide an overview of our plan.
in the first section of this paper we will examine spinoza’s definitions of ‘substance’ and ‘god’ at the opening of his magnum opus, the ethics.
following a preliminary clarification of these two terms and their relations to the other key terms defined at the beginning of the ethics, we will briefly address the aristotelian and cartesian background of spinoza’s discussion of substance.
in the second section, we will study the properties of the fundamental binary relations pertaining to spinoza’s substance: inherence, conception, and causation.
the third section will be dedicated to a clarification of spinoza’s claim that god, the unique substance, is absolutely infinite.
this essential feature of spinoza’s substance has been largely neglected in recent anglo-american scholarship, a neglect which has brought about an unfortunate tendency to domesticate spinoza’s metaphysics to more contemporary views.
the fourth section will study the nature of spinoza’s monism.
it will discuss and criticize the interesting yet controversial views of the eminent spinoza scholar, martial gueroult, about the plurality of substances in the beginning of the ethics; address spinoza’s claim in letter 50 that, strictly speaking, it is improper to describe god as “one”; and, finally, evaluate spinoza’s kind of monism against the distinction between existence and priority monism recently introduced into the contemporary philosophical literature.
the fifth and final section will explain the nature, reality, and manner of existence of modes.
we therefore have an ambitious plan; let’s get down to business.
نویسنده :
Y. Melamed Yitzhak (ی. مِلامِد اسحاق)
منبع اصلی :
https://philpapers.org/archive/YITSMO.pdf
یادداشت :
آدرس دیگر: https://philpapers.org/rec/YITSMO
منبع: In Don Garrett (ed.), Don Garrett (ed.), The Cambridge Companion to Spinoza. 2nd edition. Cambridge: Cambridge University Press, forthcoming. Cambridge: Cambridge UP. pp. 61-112 (2021)
:Keywords
Spinoza Substance Infinity Relations Monism Inherence Modes Mereology
کلید واژه ها: اسپینوزا جوهر بی نهایت روابط مونیسم حالتهای ذاتی صرفشناسی
نوع منبع :
مقاله
,
کتابخانه عمومی